باغچه پیچک

سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته‌ها، در گذر ایام رنگ می‌بازد. همچون آگهی‌های نیازمندی‌های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می‌شود. اما پرواز میلی بوده و هست و‌‌ان‌شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی‌کم رنگ تر نکرده!

من این پایینم. دوستت دارم اما قدم کوتاهه! هرچی میپرم بالا بهت نمیرسم. پاهام از پریدن‌های پشت سر هم خسته شده. دیگه هربار که میپرم زانوهام از ضعف خالی میشه و زمین میخورم! بغض دارم. الانه که گریه کنم!

(کاملا بی مقدمه)

سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته‌ها، در گذر ایام رنگ می‌بازد. همچون آگهی‌های نیازمندی‌های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می‌شود. اما پرواز میلی بوده و هست و‌‌ان‌شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی‌کم رنگ تر نکرده!

سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته‌ها، در گذر ایام رنگ می‌بازد. همچون آگهی‌های نیازمندی‌های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می‌شود. اما پرواز میلی بوده و هست و‌‌ان‌شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی‌کم رنگ تر نکرده!

وقتی دقت میکنم میبینم تو موقعیت استرس چه قدر عجول میشم و الان استرس‌هام زیاده.

سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز... پرواز...
همه رویاها، همه خواسته‌ها، در گذر ایام رنگ می‌بازد. همچون آگهی‌های نیازمندی‌های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می‌شود. اما پرواز میلی بوده و هست و‌‌ان‌شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی‌کم رنگ تر نکرده!